لحظه های ماندگار

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

پست آخر 95

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 16:18

روحیه ماندگار

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 8:18

از بد بیاری تا خاله زنکی

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 8:18

طومار روزانه های ماندگار :))))

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 8:18

مهمانی به خرج مهمان :-)

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 20:25

چی فکر میکردم، چی شد!!!

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : چی فکر میکردم چی شد,چی فکر میکردیم چی شد,چي فكر مي كردم چي شد, نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 20:24

از پنجشنبه تا پنجشنبه

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : از پنجشنبه تا پنجشنبه چه خبر, نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 20:24

از خودم راضی نیستم :-(

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] لحظه های ماندگار...
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : از خودم راضی نیستم,چرا از خودم راضی نیستم,من از خودم راضی نیستم, نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 20:24

نودل برای اولین بار

امروز صبح آقای انباردار بیدارم کرد.  کارت عابر بانکشو تحویلش دادم. دیشب میگفت میخواد به حساب دوستش پول واریز کنه. طبق معمول ساعت 7 و نیم رفت.یه بار دیگه فیلمای ورزشی که از آپارات دانلود کرده بودم مرور کردم و رفتم باشگاه. ولی حسش نبود. برنامم خونه جاموند.هوا خیلی سرد بود. برگشتنی دستام یخ کرده بود.تا ساعت 1 و نیم کنار بخاری خوابم برد. وقتی بیدار شدم حوصله نداشتم اون یه تیکه ماهی رو سرخ کنم. یه دونه نودل خیلی وقت بود که گوشه ی کابینتم مونده بود. طبق دستوری که روش نوشته بود درستش کردم . بد نبود. ولی فقط به درد اینجور وقتا میخوره  که بخوای غذا  زود آماده بشه.بعدش مدیر داخلی سابق تماس گرفت و یه ساعتی صحبت کردیم. ساعت 4 و نیم شد اون ماهیه رو سرخ کردم و همینطور که مدیر داخلی صحبت میکرد،  من داشتم میخوردم.یه پیام به انبار دار دادم. سرش شلوغ بود.پ ن.  از دور بودن از مامور ورود و خروج ساختمون و مدیر مهد اسبق،  آرامش عجیبی به دست آوردم. برای هر دوشون دعا میکنم. مثل من آرامش داشته باشن. لحظه های ماندگار...ادامه مطلب
ما را در سایت لحظه های ماندگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bpaskoochehaf بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 20:24

آرشیو مطالب

پيوندهای روزانه

لینک دوستان

خبرنامه